عرق سرد اسیب شناسی خانوادگی
سهیل بیرقی با اولی ساخته متفاوتش «من» دقت بخش اعظمی به خویش جلب کرد . فیلمی که بیشتر با مخاطب یگانه رابطه برقرار میکرد و فرم ساختاری متعدد فیلم آن را متفاوتی و ویژه می کرد . بیرقی در «من» اثبات کرد که سینما را می شناسید و لهجه تصویر را عالی بلد است . «من» فیلمی مذاکره محور با یک قهرمان زن خیره کننده که تا به امروز نمونهاش را ندیده بودیم , شخصیتهای فرعی جالب و دوستداشتنی و یک ماجرا نامتعارف , استارت خیر برای بیرقی محسوب می شد , شروعی که فیلم دوم بیرقی را در زمره شغل های مورد توقع قرار میداد . «عرق سرد» Cold Sweat دومین تجربه فیلمسازی بیرقی , با اولی کارش مضاعف متعدد است . این توشه بیرقی در ادامه نمایش یک درام لبریز افتوخیز و قصهگو رفته است و دست روی یک زمینه با اهمیت و جنجالی گذارده است .
بیرقی برای دومین فیلمش , روایت زنی را داستان میکند که راهبر گروه ملی فوتسال است و در فرودگاه برای کمپانی در مسابقه فینال متوجه میشود همسرش اورا ممنوعالخروج نموده است . داستانی که زیاد به اتفاقی که برای نیلوفر اردلان , راهبر گروه فوتسال کشور ایران , به زمین خورد شباهت دارااست ; درواقع یک نوسازی بدون نقص از این روی داد است . بیرقی با دومی کارش نشان اعطا کرد که گرفتاری دستمزد ن داراست و به نمایش کشیدن قهرمان زن یاغی , دسته دوستداشتنی او از قهرمان است .
ولی «عرق سرد» باوجوداینکه ازلحاظ قصهگویی و رشد درام خوب تر از «من» میتواند با مخاطب عام رابطه برقرار نماید , خیر در فرم و ساختار ناب بودن این فیلم را دارااست و خیر در پرداخت شخصیت اساسی فیلم . «عرق سرد» فیلمی است بهغایت نه , البته برخلاف «من» این روح نه در تاروپود نوشته دمیده نشده است و در تراز اثر و در قالب شعارها و سوار بر تحریک احساسات مخاطب باقیمانده و اینگونه روایتش را بهپیش می برد . شخصیتپردازی حاذق که از بیرقی در اولی اثرش چشم بودیم در «عرق سرد» راهی نیافته است و فیلمنامه ضعیف و پرداخت نهچندان قابل دفاع بیرقی کل قصه را مشابه یک ملودرام شویی معمولی نموده است . شخصیت افروز اردستانی ( باران کوثری ) مانند شخصیت آذر فیلم «من» کاریزماتیک , معماگونه و جالب نیست . شخصیت افروز دمدستی و بدسلیقه پرداختشده است و جز واکنشهای هیجانی و طغیان و عصیان بیدلیل هیچ سرنخی به تماشاچی نمیدهد . همین بیسلیقگی در پرداخت شخصیت افروز به شخصیت مرد روایت , یاسر شاهحسینی با بازی امیر جدیدی نیز سرایت نموده است و لج بازی و مخالفت او خیر راهی به منطق دارااست و خیر از شم سرچشمه می گیرد و تنها یک فعل منفعل برای پیشبرد ماجرا است .
شخصیت یاسر بهگونهای تعریفشده است تا مخاطب بدون چاره باشد از او متنفر باشد و بعد از آن حقیقی و واقعی شخصیت حذفشده است , گرچه در فعالیت و در مواجه با افروز , یاسر واقعیتر است و از تماشاچی بیشتر نیز طینت پنداری می گیرد . درنتیجه تماشاچی , در شرایطیکه بخواهد احساساتش را کنار بگذارد و منطقی به جریان رویدادها نگاه نماید , نمیتواند روایت را بررسی نماید و صحیح و نادرست را تفکیک نماید . تماشاچی در مواجه با «عرق سرد» درصورتی که عنان احساساتش را به دست بگیرد و همچون علاقه مندان مجازی افروز بنر کمپین اینجانب نیز افروز هستم ” در دست نگیرد , بین یک دعوای زنوشوهری بچهگانه حیران میشود و علت حساس تمامی این کشمکشها که حق زن نسبت به خروجش از مرزوبوم است را فراموش مینماید . بیرقی بهجای پرداخت روایتش , با هرج و مرج مهیا کردن بیهوده و نگاهی جانبدارانه و ستیزهجویانه , مانند قهرمان فیلمش , تماشاچی را مجاب مینماید همراه وی شود و بپذیرد که بایستی در تالار بیستد و فریاد حقخواهی رمز دهد حالآنکه درنهایت , تماشاچی بیشتراز آنکه تیر انتقاد و فریادش را در جهت یک ضابطه ناعادلانه بگیرد , سرگرم مساله جزئی شویی میشود و دلش به هم اکنون افروز میسوزد و احتمالاً از یاسر متنفر میگردد .
هدی زینالعابدین باران کوثری
از سمت دیگر , ارتباط افروز و دوستش مسیح ( هدی زینالعابدین ) در سکانسهایی شائبهای بوجود میاورد که یا این که بایستی مستقیماً به آن پرداخت می شد یا این که بهکل از روایت حذف میشد , چون این شک وتردید و حدس و گمان به بدنه فیلمنامه جراحت میزند و تماشاچی را مجاب می نماید چیزی است که وی از آن خبر ندارد و نمیتواند اجزای روایت را رمز جایش قرار دهد .
باوجود کلیه اینها , «عرق سرد» را می بایست ستود ; چون شروعکننده راهی است که سال ها پیش بایستی در سینما استارت میشد .
درباره این سایت